اختصاصی تنغیم /«شايد وى تنها قارى قرآنى باشد كه نود درصد از قاريان پس از وى از او تقليد كردهاند. دليل اين امر آن است كه سبك و شيوۀ تلاوت وى آسان و ميانه ٢بوده است.
جايگاه او در تلاوت، مانند جايگاه بايرم التّونسى ٣در شعر عاميانه و جايگاه سيّد درويش ۴در موسيقى عربى است» . [١٧، ص ١١۵]«مصطفى اسماعيل، ملك القرّاء (١٩٨٧-١٩٠۵ م) در سال ١٩٠۵ م در استان غربيّۀ مصر به دنيا آمد، و پيش از دوازدهسالگى، قرآن را حفظ كرد. هنگامىكه مشغول تلاوت قرآن در مكتبخانۀ روستا بود، يكى از قاريان مشهور كه براى ديدن نزديكان خود به آن روستا آمده بود، صداى بسيار زيبا و گيراى او را شنيد، و از استاد وى در مورد خانواده و مشخّصات او سؤال كرد. سپس نزد پدربزرگ مصطفى اسماعيل رفت، و به او گفت: در صورتى كه نوهاش تحت تعليم احكام تلاوت قرآن قرار گيرد، به آيندۀ درخشانى خواهد رسيد، و به پدربزرگ، پيشنهاد كرد كه او را به مسجد الأحمدى طنطا بفرستد تا علوم و احكام ترتيل، تجويد و قرائت را بياموزد. هرچند او در آن زمان به مسجد الأحمدى فرستاده نشد؛ ليكن در استان غربيّه، بسيار شهرت يافت، و معروفيّت او بيشتر بدين خاطر بود كه يك روش جديد و سبك ويژهاى در تلاوت قرآن داشت.
مصطفى اسماعيل در سال ١٩٢٢ م از وفات يكى از دوستان نزديك خود مطّلع شد، و تصميم گرفت كه در مجلس ترحيم او شركت كند، و دريافت كه خانوادۀ او از شيخ رفعت براى تلاوت قرآن در مجلس ترحيم دعوت كردهاند؛ بنابراين، مانند يك مهمان، در كنار كرسى تلاوت نشست، و هنگامىكه تلاوت شيخ رفعت به پايان رسيد، به عنوان قارى دوم، به تلاوت پرداخت. شيخ رفعت كه تا آن زمان مصطفى اسماعيل را نمىشناخت از اداى لحنى و صداى او بسيار به شگفت آمد، و از او درخواست كرد تا تلاوت خود را ادامه دهد، و از اين كار باز نايستد. بدين ترتيب، بر اعتماد به نفس مصطفى اسماعيل افزوده شد، و تلاوت او كمى بيش از يك ساعت و نيم به طول انجاميد تا اينكه حاضرين از حالت عادى خارج شدند، و از او درخواست كردند كه تلاوت خود را ادامه دهد؛ امّا شيخ رفعت به او اجازۀ ختم تلاوت داد، و در پايان به وى گفت:
گوش كن پسرم، من به تو نصيحتى مىكنم كه اگر به آن گوش كنى، بزرگترين قارى قرآن در مصر خواهى شد؛ چرا كه تو صاحب سبكى جديد هستى، و خداوند به تو شيرينى صوت و هنر القاى مفاهيم، با موسيقى را عطا كرده است. تو هنوز كوچك هستى، و حفظ قرآن تو كامل نشده، لازم است كه قرائت قرآن را توسّط يك شيخ معروف و بزرگ، از مشايخ مسجد الأحمدى ياد بگيرى، و بازآموزى كنى.
بنابراين، مصطفى اسماعيل با خود عهد بست كه به مسجد الأحمدى رود، و به آموختن علوم قرآنى بپردازد. وى همانگونه كه شيخ رفعت از او خواسته بود اين كار را انجام داد، در حالىكه سنّ وى از هيجده سالگى فراتر نرفته بود.
در مورد شناخت مردم قاهره نسبت به او بايد گفت كه تصادف روزگار، موجب اين شناخت شد. ماجرا چنين بود كه روزى براى خريد پارچه به قاهره رفته بود. در آنجا به ياد نصيحت يكى از استادان معهد الأحمدى افتاد كه به او گفته بود: موقعى كه به قاهره رفتى، جهت عضويت در رابطة القرّاء به مسجد امام حسين عليه السّلام برو.
مصطفى اسماعيل در آن مسجد، با شيخ محمّد الصّيفى ديدار كرد، و به او گفت:
مىخواهد در رابطة القرّاء، عضو شود. شيخ الصّيفى، مبلغى به عنوان حقّ اشتراك از مصطفى طلب كرد؛ امّا مصطفى گفت كه فعلا اين مقدار پول را در اختيار ندارد؛ امّا مىتواند ماهيانه، مبالغى براى آنها ارسال كند. شيخ الصّيفى نام او را پرسيد. وقتى مصطفى نام خود را گفت. شيخ الصّيفى گفت: پس تو همان قارىاى هستى كه مشايخ قرّاء در مصر از او صحبت مىكنند، و از او خواست كه مقدارى از آيات قرآن را برايش تلاوت كند. مصطفى اسماعيل نيز مقدارى از سورۀ فجر را تلاوت كرد. شيخ الصّيفى از صداى او لذّت برد، و از او درخواست كرد كه در روز بعد، به همان مكان بيايد تا با قاريان بزرگ، آشنا شود.
روز بعد، جلسۀ تلاوتى به صورت پخش زنده توسّط راديو در مسجد امام حسين عليه السّلام برگزار شد. قرار بود كه شيخ عبد الفتّاح الشّعشاعى در آن جلسه تلاوت كند؛ امّا وى دير كرده، و حاضر نشده بود. شيخ الصّيفى به ناچار، مصطفى اسماعيل را به عنوان قارى، معرّفى كرد؛ امّا مسؤولان راديو نمىپذيرفتند؛ زيرا معتقد بودند او در راديو شناخته شده، و تأييد شده نيست. شيخ الصّيفى گفت: بگذاريد با مسؤوليّت من بخواند؛ زيرا شيخ عبد الفتّاح ما را در تنگنا قرار داده است.
مصطفى تلاوت خود را از سورۀ تحريم آغاز كرد، و به مدّت سى دقيقه ادامه داد.
پس از اتمام تلاوت، مردم به سوى او هجوم آوردند، وى را بوسيدند، و با او معانقه كردند. هنگامى كه مىخواست، مسجد را ترك كند، حاضران از او خواستند كه باز هم تلاوتى داشته باشد؛ لذا وى دوباره به تلاوت پرداخت، و مردم تا نيمه شب، در خشوع و جلال، به تلاوت او گوش سپردند.
پس از مدّتى، حسادت برخى از قاريان، نسبت به شهرت شيخ مصطفى اسماعيل، بالا گرفت. آخرين حادثهاى كه موجب افزايش اين حسادت شد، انتخاب شيخ مصطفى بهعنوان قارى سورۀ كهف، در مسجد الأزهر بود. در آن زمان راديو، مراسم نماز جمعه را بهطور زنده از آن مسجد پخش مىكرد؛ امّا هنوز مصطفى اسماعيل، در راديو امتحان نداده، و تأييد نشده بود. ازاينرو قاريان گفتند: چگونه تلاوت او از راديو پخش مىشود، درحالىكه در راديو مورد تأييد نيست؟
شكايات زيادى عليه او و مسؤولان وزارت اوقاف انجام گرفت. شيخ مصطفى اسماعيل كه در آن زمان به عنوان قارى قصر پادشاه، تعيين شده بود، با اندوه بسيار مىگفت: مگر قرائت من كه در قصر پادشاه خوانده مىشود، و از راديو نيز بهصورت زنده پخش مىگردد؛ براى اطمينان مسؤولان راديو از لياقت من، جهت تلاوت در آن كافى نيست؟
پس از آن، نامهاى از راديو براى او فرستاده شد، و اعلام گرديد كه فرصتى براى امتحان از او در نظر گرفته شده است. شيخ مصطفى اسماعيل نيز در آن امتحان شركت كرد، و اعضاى لجنة الإختبار پس از گرفتن امتحان، اجازۀ تلاوت او در راديو را صادر كردند» . [١۵]
شيخ مصطفى اسماعيل، در طول زندگىاش به واسطۀ نبوغ ذاتى در القاى موسيقايى مفاهيم قرآن كريم و روش ويژۀ خود، به جايگاهى بلند در ميان قاريان، دست پيدا كرد، و منبع فيضى براى روشنايى راه بسيارى از قاريان پس از خود شد.
او علاقهمندان و دوستداران بسيار زيادى در ميان مردم عامى و متخصّصان تمامى فنون و هنرها داشت. ١شيخ مصطفى اسماعيل، ساليان متمادى بهعنوان قارى قصر پادشاه و مسجد جامع الأزهر به تلاوت قرآن پرداخت، و با برجاى گذاردن تلاوتهاى مرتّل و مجوّد بسيارى، سرانجام در روز جمعه ٢٢ دسامبر سال ١٩٧٨ م از دنيا رفت.
منبع زندگینامه : کتاب الزمن الجمیل / تالیف سید امین میرزایی / صفحه 130
وبلاگ قرآنی مشکات...
ما را در سایت وبلاگ قرآنی مشکات دنبال می کنید
برچسب : زندگینامه استاد مصطفی اسماعیل (ملک القراء),مصطفی اسماعیل, نویسنده : سید ابراهیم حیدری meshkatquran بازدید : 421 تاريخ : سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت: 18:14